- از حضرت باقر علیهالسلام روایت شده که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم درحالیکه میان جمعى از اصحاب بودند، فرمودند: «مَقَامِی بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ “وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِم”»، «بودن من در بین شما برایتان خوب است؛ به این دلیل که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «خدا تا زمانی که توی پیامبر در میانشان باشى، هرگز آنها را عذاب نمیکند». سپس فرمودند: «وَ مُفَارَقَتِی إِیَّاکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»، «حتی اگر من در میان شما نباشم نیز برایتان سودمند است.»
از حضرت سؤال کردند: «یا رسول اللَّه، بودن شما میان ما برایمان خوب است؛ اما چگونه نبودن شما در میان ما برایمان خوب است»؟!
حضرت فرمود: «أَمَا إِنَّ مُفَارَقَتِی إِیَّاکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ؛ فَإِنَّ أَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ عَلَیَّ کُلَّ خَمِیسٍ وَ إِثْنَیْنِ فَمَا کَانَ مِنْ حَسَنَةٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَیْهَا وَ مَا کَانَ مِنْ سَیِّئَةٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَکُم»، «مفارقت من براى شما خوب است؛ زیرا اعمال شما در هر دوشنبه و پنجشنبه بر من عرضه می شود. پس هر کار خوبی که از شما می بینم خدا را سپاس میگویم و اگر کار بدی از شما ببینم، از خدا برایتان طلب آمرزش میکنم.»
- فاطمه (سلام الله علیها) هنگام رحلت رسول خدا از ایشان پرسید: در روز قیامت شما را کجا بیابم؟ فرمود: پل هفتم جهنم!!! یعنی اگر بشود بدترین افراد را هم نجات خواهم داد.
- آن روز، پیامبر چون روزهای قبل از آن کوچه می گذشت. پرسید: دوستی داشتیم که هرگاه از کنار خانه اش عبور می کردیم، بر سر ما خاکستر می ریخت، چند روزی است از او خبری نداریم، کجاست؟ گفتند: بیمار شده است. با چند نفر از یاران به عیادت وی رفت. بیمار با شرمندگی به مادرش گفت: صورتم را بپوشان. وقتی رسول خدا (صل الله علیه و آله) وارد شد، گفت: ای پیامبر، اول مرا مسلمان کن، تا دیدگانم به دیدارت روشن شود. مرد یهودی با این رفتار پیامبر، به سرعت متحول شد و اسلام را پذیرفت.
- پیامبر گرامی اسلام، حتی از ضعیف ترین آدم ها یاد می کرد: زن سیاهپوستی در مدینه بود که کارهای مسجد را انجام می داد. چند روزی خبری از او نشد. حضرت سراغ او را گرفت، گفتند: او مرده است. پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمود: شما با ندادن این خبر، مرا آزردید. سپس فرمود: اکنون قبر او را به من نشان دهید. حضرت به کنار قبر آن زن رفت، بر او درود فرستاد و فرمود: این قبور گرفتار ظلمت هستند و با درود و صلوات ما بر آنها، نورانی می شوند.
- در مدینه هر کس برای پیامبر هدیه ای می آورد. مادر انس بن مالک آمد و گفت: من چیزی برای پیشکش ندارم اما فرزندی دارم که او را به عنوان خادم شما پیشکش می کنم. انس ده سال خادم پیامبر بود، بعد از رحلت رسول اکرم از انس سوال کردند پیامبر را چگونه یافتی؟ گفت مختصر بگویم یا مفصل؟ گفتند: مختصر. انس گفت: رفتار پیامبر در این ده سال بگونه ای بود که نفهمیدم من خادم او بودم یا او خادم من!!!