مرحوم حجت الاسلام دکتر هادي اميني فرزند علامه اميني مي گويد: مادر بزرگم ( مادر علامه اميني) يک روز آمده بودند منزل ما در نجف.
من مطالبي درباره زندگي علامه از ايشان پرسيدم. مادربزرگم به يکي از نکات عجيبي که اشاره کردند اين بود که مي گفت:
من بعد از اينکه ايشان متولد شد تا دو سال تمام هيچ وقت بدون وضو به ايشان شير نمي دادم و هر وقت موقع شير دادن ايشان مي شد مثل اينکه به من القاء مي شد و من مي رفتم وضو مي گرفتم و بعد به ايشان شير مي دادم، به ياد ندارم بدون وضو به ايشان شير داده باشم و برکات زيادي در اين وضو گرفتن و شير دادن نصيبم شد.
معروف است که علامه امینی نسبت به حضرات معصومين عليه السلام بسيار ادب داشت. می فرمود از آن وقتی که در نجف هستم هیچگاه به هنگام ورود به حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام، از سمت بالای قبر به زیارت نرفتم بلکه از سمت پايين قبر وارد شده و از همان سمت خارج می شدم.
ایشان به هنگام زیارت روبروي قبر حضرت مي ايستاد و با شدت گريه می کرد. فرزند علّامه امینی در همین زمینه سخنی بسیار شنیدنی از پدر نقل می کند؛ او می گوید: در آخرین روزهای عمر پدرم از ایشان سؤال کردند که شما چه آرزویی به دل دارید؟ ایشان در جواب فرمودند: من فقط یک آرزو در دنیا دارم، و آن این که خداوند به من عمر طولانی بدهد و من در این عمر از همه کنار گرفته و در گوشه ی بیابانی چادری بزنم و آنجا ساکن شوم و تا آخر عمرم بر مظلومیت علی علیه السّلام گریه کنم.
پس از فوت مرحوم علامه اميني قدس سره، فرزندش چنین نقل مي کند: وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقي بحرالعلوم كه از نوههاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع به گریستن كرد. گفتم: به خاطر چه گريه ميكنيد؟! فرمودند:
بعد از اينكه مرحوم علامه از دنیا رفتند با خود فكر مي كردم كه مولا اميرالمؤمنين عليه السلام در مقابل زحمات و خدمات مرحوم اميني از جمله تألیف کتاب ارزشمند الغدیر چه مرحمتی به ایشان مي نمايند. تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شدهاست و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كردهاند فهميدم كه آن حوض كوثر است رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسههاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب ميكنند، يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه اميني به حوض كوثر و به محضر علي (عليهالسلام) مشرف مي شوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد ميكنند. ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و آستین ها را بالا زد دو دست مباركش را از آب حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارك سيراب كرد و سپس خطاب به او فرمودند: « بيض الله وجهک کما بيضت وجهي» یعنی پروردگار روی تو را سفيد کند همانگونه که تو روی مرا سفيد کردی.