مقدمه
در قسمت قبل گفتیم که اسلام، جوان را موجودی پرشور و پرتلاش میداند که هرچند ممکن است در معرض لغزش قرار گیرد، اما همواره فرصت توبه و بازگشت دارد. عفت و پاکدامنی، تلاش و کوشش، و نیکی به والدین از دیگر ویژگیهای کلیدی جوان شایسته در نگاه قرآن و روایات اند؛ اموری که نشانگر عمق ایمان، رشد اخلاقی و تعهد اجتماعی او هستند و مسیر سعادت دنیوی و اخروی را هموار میسازند. در این قسمت و در ادامه بررسی ویژگیهای جوانِ مطلوب از منظر اسلام، به تبیین سه ویژگی دیگر میپردازیم که مکمل موارد پیشیناند.
- پرهیز از افراط و تفریط
دوره جوانی، دوران جوشش احساسات، قدرت اراده، و عطش تجربهگری است. اما همین ویژگیها میتواند موجب افراط یا تفریط در رفتار و انتخابها شود. از نگاه دین اسلام، «اعتدال» یکی از کلیدیترین اصول در زندگی انسانی است. افراط و تفریط، هر دو موجب خروج از مسیر رشد و سقوط در دام آسیبهای اخلاقی، اجتماعی و معنوی میشوند.
اسلام، بهویژه در آیات قرآن و کلام معصومین علیهمالسلام، همواره بر سیرت میانهروی تأکید کرده است. در سوره فرقان، آیه ۶۷ در دعوت به اعتدال و میانه روی چنین می فرماید: «وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَكَانَ بَیْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا؛ و آنان که چون انفاق کنند، نه زیادهروی میکنند و نه سختگیری، بلکه بین این دو، راه میانه را پیش میگیرند»
امام علی علیهالسلام هم افرادی که دچار افراط و تفریط هستند را نادانی بیش نمی داند و می فرماید: « لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً؛ نادان را نمیبینی مگر آنکه یا افراطگر است یا تفریطکار»[1].
قرآن کریم هنگامی که نصیحت های جناب لقمان به فرزند جوانش را نقل می کند به انتظار او از فرزندش به رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در همه امور زندگی حتی در امور عادی نظیر راه رفتن و سخن گفتن هم اشاره می کند و می فرماید: « وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ؛ پسرم در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن، و از صدای خود بکاه…»[2].
چرا جوانان بیشتر در معرض این دو آسیباند؟
احساسات قوی و تجربه کم: جوان با انگیزه و اشتیاق وارد میدان زندگی میشود، اما گاه بدون شناختِ عمیق.
تأثیرپذیری از هیجانات گروهی یا رسانهای: گاهی فضای مجازی و فشار همسالان، جوان را به سمت رفتارهای افراطی یا انزواطلبی میکشاند.
عدم مرزگذاری تربیتی: نبود الگوهای صحیح در خانواده یا جامعه، موجب میشود جوان نتواند مرز بین نشاط و لهو، تلاش و فرسایش، یا ایمان و خشکمقدسی را بشناسد.
زمینههای رایج افراط و تفریط در میان جوانان
الف) در عبادت و معنویت: گاه جوانی که تازه به مذهب روی آورده، آنچنان غرق در عبادت میشود که از زندگی، خانواده، تحصیل و اجتماع فاصله میگیرد و از همه آنها باز می ماند. نمونه های زیادی از این موارد در صدر اسلام وجود داشته که بشدت مورد نکوهش پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفته است. ایشان در گفتگو با جوانانی که فقط عبادت میکردند و ترک همسر و خواب و خوراک کرده بودند چنین فرمودند: «إِنِّی لَسْتُ مِنْکُمْ، مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی؛ من از شما نیستم؛ هرکس از سنت من رویگردان شود، از من نیست»[3].
ب) در تفریح و لذتجویی: گروهی دیگر چنان در تفریحات افراط میکنند که دچار بیهدفی، وابستگی و حتی گناه میشوند.
ج) در تحصیل یا کار: گاهی جوانان آنچنان غرق در تلاش برای موفقیت میشوند که از سلامت جسم و روح خود غافل میمانند؛ یا برعکس، دچار بیانگیزگی کامل میشوند.
- خوش اخلاقی و تواضع
دوره جوانی، دوران شکوفایی استعدادها، قوت جسمانی و روانی، و شکلگیری شخصیت نهایی انسان است. در این برهه، غرور ناشی از توانمندیهای تازهیافته، یکی از آسیبهای اخلاقی رایج است. تواضع، بهعنوان یک فضیلت مهم اخلاقی، بهویژه در این دوره، نقش تعیینکنندهای در سلامت روانی، رشد معنوی و موفقیت اجتماعی جوان دارد.
قرآن کریم با زبانی زیبا و هشداردهنده، انسان را به تواضع فرا میخواند، مخصوصاً در سورههایی که به نصایح پدرانه و تربیتی میپردازد. در سوره لقمان و از قول وی خطاب به فرزند جوانش چنین سفارش میکند: « وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ پسرم با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد»[4].
در این آیه، لقمانِ حکیم، پدرانه به فرزندش میآموزد که تکبر در گفتار و رفتار، نه تنها زیبا نیست، بلکه مبغوض پروردگار نیز هست.
امام علی علیهالسلام در باره لزوم تواضع چنین می فرماید: « أوحَشُ الوَحشَةِ الكِبر، وحشت زاترین تنهایی، تکبّر است»[5].
چرا تواضع در جوانی مهمتر است؟
تواضع در دوره جوانی به دلایل زیر از اهمیت بیشتری برخوردار است:
غرور حاصل از تواناییها: جوانی معمولاً با قدرت بدنی، سرعت یادگیری، موفقیتهای تحصیلی یا کاری همراه است که زمینهساز غرور میشود.
پذیرش تربیت در این سن بیشتر است: طبق روانشناسی تربیتی، شخصیت انسان تا حدود زیادی در دوره جوانی شکل میگیرد؛ اگر تواضع در این دوره نهادینه شود، تا پایان عمر همراه فرد خواهد بود.
الگوسازی برای نسل بعد: جوان متواضع، خود به الگو تبدیل میشود و میتواند همسالان و حتی بزرگترها را تحت تأثیر قرار دهد.
- خود سازی
جوانی بهترین فرصت برای خودسازی و تربیت نفس است و دوران جوانی سکوی پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت ابدی است، زیرا انسان برای خودسازی و رسیدن به کمال معنوی نیازمند قدرت بدنی و روانی بالائی است و انسان در سن جوانی از بالاترین میزان این قدرت برخوردار است. بنابر این، شایسته است که یک انسان جوان بیشترین تلاش خود را بکار گیرد تا از بالاترین میزان این قدرت در جهت خودسازی و توانمندسازی روح خود استفاده کند و در نتیجه از هدر رفت انرژی جسمانی و روحی خویش جلوگیری نماید و به تعبیر قرآن کریم از خسارتی که بطور عموم شامل همه بجز عده ای قلیل می شود در امان باشد.
قرآن کریم در سوره عصر در این باره چنین می فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛ به درستی که انسان در خسارت و زیان کاری است مگر کسانی که در مسیر ایمان و عمل (خودسازی) قرار دارند».
در مرحله جوانی هنوز صفات ناپسند و عادات زشت در عمق روح وی ریشه نکرده لذا برای نابودی آنها و جایگزینی با صفات پسندیده، هزینه و زحمت کمتری نیاز است کاری که در سنین بالاتر به دلیل ثبوت عادت ها و رسوخ جدی این صفات در روح وی، کندن آنها بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
مولانا جلال الدین رومی در کتاب مثنوی معنوی با نقل داستان آموزنده ای تحت عنوان خاربن و خارکن به زیبائی به این موضوع اشاره می کند
خلاصه داستان این است که شخصی در راه عبور و مرور مردم، خارهای بسیاری میکاشت و این کار باعث آزار و اذیت رهگذران میشد. مردم هر چه به او نصیحت میکردند که از این کار دست بردارد، او نمیپذیرفت. تا اینکه حاکم شهر او را احضار کرد و به او دستور داد که هر چه زودتر خارها را از زمین برکند. مرد وعده داد که چنین کند، اما به وعدهاش وفا نکرد و خارها همچنان میروییدند و موجب آزار مردم میشدند.
حاکم دوباره او را احضار کرد و به او گفت: «اینقدر امروز و فردا مکن، زیرا خارها هر روز در زمین استوارتر میشوند و تو ناتوانتر.» مرد عذر و بهانه آورد و گفت: «ایام جوانی است و هنوز فرصت دارم.» حاکم به او گفت: «مگر نمیدانی که هر روزی که میگذرد، خارها قویتر و تو ضعیفتر میشوی؟»
سال به سال بوته خار بیشتر رشد میکرد، بیشتر ریشه میدوانید، تنه اش کلفتتر، خارهایش تیزتر و خطرش بیشتر میشد اما خارکن پیرتر و از نیرویش کاسته میشد تا زمانی که دیگر توانی برای کَندن خارها نداشت.
مولانا در این داستان، خارها را نمادی از صفات بد و ناپسند و خارکن را نمادی از صاحب این صفات می داند. او می گوید هر صفت بد، همانند خاری است که اگر آن را به موقع و در ایام جوانی و قدرت مندی از بین نبریم، ریشه میدواند و قویتر میشود و در نهایت، نابودی خودمان را در پی خواهد داشت.
تو که می گویی که فردا، این بدان که به هر روزی که می آید زمان
آن درخت بد، جوان تر می شود وین کننده، پیر و مضطر می شود
خاربن در قوّت و برخاستن خارکن در سستی و در کاستن
او جوان تر می شود تو پیرتر زود باش و روزگار خود مبر
امام خمینی (قدس سرّه) در توصیه ای به جوانان فرموده: «شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست»[6].
امام صادق علیه السلام هم در اهمیت دوره جوانی برای خودسازی روایت جالبی دارد. ایشان می فرمایند: «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه؛ کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود (و بخشی از وجودش می شود)»[7]. این حدیث به آمادگی روحی و صفای دل جوان اشاره می کند که تأثیر فراوانی در سرعت خودسازی و رسیدن به کمال معنوی دارد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به فرزند خود امام مجتبی علیه السلام می فرمایند: « و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شی ء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک؛ و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود»[8].
و مطابق حدیث زیبایی از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، میوه ارزشمند خودسازی در ایام جوانی، حکمتی است که خداوند متعال آن را در دوران پیری اعطاء می کند. ایشان می فرماید: «مَن اَحسَنَ عِبادَةَ اللّه فى شَبيبَتِهِ ، لَقّاهُ اللّه الحِكمَةَ عِندَ شَيبَتِهِ ، قالَ اللّه تَعالى : «وَ لَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَاستَوى ءَآتَيناهُ حُكما وَ عِلما» ثُمَّ قالَ تَعالى : «وَ كَذالِكَ نَجزِى المُحسِنينَ؛ هر كس كه در جوانى خوب بندگى خدا كند ، خداوند در پيرى به او حكمت مى آموزد. خداى متعال مى فرمايد : «و چون به رشد و كمال خويش رسيد ، به او حكمت و دانش عطا كرديم» و در ادامه آيه مى فرمايد : «و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم»[9].
و پایان این بخش را مزین می کنیم به حدیثی از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم که در باره اهمیت و برتری خودسازی در دوره جوانی چنین فرموده است: « فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الَّذي تَعَبَّدَ في صِباهُ عَلَى الشَّيخِ الَّذي تَعَبَّدَ بَعدَ ما كَبُرَت سِنُّهُ كَفَضلِ المُرسَلينَ عَلى سائِرِ النّاسِ ؛ برترى جوان عابدى كه در كمى سنّش بندگى ورزد بر پيرى كه پس از سالمندى رو به بندگى آرد همچون برترى پيامبران بر ديگر مردم است »[10].
سید هاشم موسوی
[1] . نهجالبلاغه، حکمت ۷۰
[2] . سوره لقمان، آیه 19
[3] . شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 101
[4] . سوره لقمان، آیه ۱۸
[5] . غرر الحکم، ح ۲۴۵۹
[6] . مبارزه با نفس يا جهاد اكبر، ص 85.
[7] . الحياة، ج 2، ص 164.
[8] . نهج البلاغه، الرسائل، 31.
[9] . قصص، آيه 14؛ أعلام الدين فی صفات المومنین ص 296
[10] . نهج الفصاحه ص588 ، ح2050