مقدمه
در ایامی که دلهای عاشقان اهل بیت علیهمالسلام به یاد مظلومیت امام محمد بن علی الجواد علیهالسلام میسوزد، مرور بر زندگی و امامت این امام بزرگوار نهتنها باعث افزایش معرفت دینی میشود، بلکه الگویی روشن از هدایت الهی در دوران سخت سیاسی و فرهنگی را به نمایش میگذارد. شهادت ایشان در سنین جوانی، مظلومیتی دوچندان را بر زندگی کوتاه اما پربار ایشان سایهافکنده است.
امامتی پیش از سن بلوغ: آغاز فصل جدیدی در تاریخ شیعه
امام محمد تقی، مشهور به جوادالائمه علیه االسلام، در سال ۱۹۵ هجری قمری دیده به جهان گشود. هنگامی که پدر بزرگوارشان، امام رضا علیهالسلام، در سال ۲۰۳ هجری به شهادت رسید، ایشان تنها هشت سال داشتند از همین رو آن حضرت در همان سن خردسالی به امامت رسیدند. این واقعه تاریخی، آغازگر فصل جدیدی در امامت شیعه بود؛ چرا که پیش از آن، هیچیک از امامان شیعه در این سن به مقام امامت نرسیده بودند.
دوران امامت ایشان هفده سال به طول انجامید و سر انجام در آخر ماه ذیالقعده سال ۲۲۰ هجری قمری درسن بیست و پنج سالگی، به شهادت رسیدند. بنابر روایت مشهور، این جنایت به دستور معتصم عباسی و به دست همسر آن حضرت، امالفضل – دختر مأمون عباسی – و از طریق زهری کشنده صورت گرفت. پیکر پاک ایشان در بغداد، در کنار مرقد نورانی جد بزرگوارشان، امام موسی کاظم علیهالسلام به خاک سپرده شد.
امامت امام جواد همزمان با حکومت دو خلیفه عباسی، مأمون و معتصم، بود. شهادت زودهنگام ایشان خود نشاندهندهی آن است که فعالیتهای روشنگرانه و فرهنگساز آن حضرت، تهدیدی جدی برای حکومتهای ظلم و استبداد به شمار میآمد و تحمل آن برای آنان ممکن نبود.
تردیدهایی برخاسته از نگاه عرفی به امامت
یکی از مهمترین مسائل دوران امامت امام جواد علیهالسلام، موضوع سن کم ایشان هنگام تصدی منصب امامت بود همین امر موجب شکلگیری تردیدها و پرسشهایی در میان برخی از شیعیان و دیگران شد. این تردیدها نه از آموزههای دینی، بلکه عمدتاً برخاسته از نگاه عرفی و تجربهگرایانه به امر رهبری و مرجعیت دینی بود؛ نگاهی که سن بالا را شرطی برای بلوغ فکری، دانایی و شایستگی برای پیشوایی میدانست. در نگاه آنان، یک کودک چگونه میتواند وظایف سنگین امامت را به دوش بکشد؟ او چگونه میتواند: بر تمام علوم از جمله علوم الهی احاطه داشته باشد، مسائل پیچیده فقهی و کلامی را حل و فصل کند، مسئولیت رهبری جامعه را بر عهده گیرد، شناخت کامل از احکام الهی و تفسیر قرآن داشته باشد.
این دیدگاه سبب شد تا گروهی در پذیرش امامت ایشان دچار تردید شوند و برخی حتی به دنبال جایگزینی برای امام جواد علیهالسلام بگردند.
تشابه امامت امام جواد علیهالسلام با نبوت حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهماالسلام
قرآن مجيد درباره حضرت يحيي علیه السلام و رسالت او و اينكه در دوران كودكي به نبوت برگزيده شده است، مي فرمايد: « وَ آتَيْناهُ الحُكْمَ صبِيّاً؛ ما فرمان نبوت را در كودكي به او داديم.»[1] همچنین از سخن گفتن حضرت عیسی علیهالسلام در گهواره به عنوان نشانهای از نبوت او یاد میکند: «قال إني عبد الله آتاني الكتاب وجعلني نبيًّا؛[2] نوزاد – از میان گهواره- گفت: بی تردید من بنده خدایم، به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است.»
درسی که این آیات برای شیعیان دارد آن است که علم و مقام الهی، تابع سن و سال نیست؛ چنانکه خداوند میتواند نبیای را در گهواره لب به سخن بگشاید، امامی نیز میتواند در کودکی به علم الهی و امامت دست یابد.
شواهد تاریخی تردیدها
- گفتوگوهای شیعیان پس از شهادت امام رضا علیهالسلام
پس از شهادت امام رضا علیهالسلام، جمعی از اصحاب و شیعیان برجسته در مدینه گرد آمدند تا درباره جانشینی آن حضرت گفتوگو کنند. با مشاهده سن کم امام جواد، برخی از آنان دچار حیرت شدند و در پذیرش امامت ایشان دچار تردید گشتند. این واکنشها در منابعی مانند «کافی» از شیخ کلینی و «ارشاد» از شیخ مفید گزارش شده است. از جمله، عبدالرّحمن بن حجّاج و یونس بن عبدالرحمن، دو تن از بزرگان شیعه، به شدت نگران آیندهی امامت شدند و حتی از فتنهای که ممکن است در پی این مسأله رخ دهد، ابراز نگرانی کردند[3].
- امتحان امام از سوی بزرگان شیعه
برخی از بزرگان شیعه، برای رفع تردید، تصمیم گرفتند از دانش و آگاهی امام جواد علیهالسلام آزمایش به عمل آورند و پس از آنکه به قدرت علمی امام علیه السلام که ریشه در علم لدنی وی داشت واقف شدند امامت ایشان را پذیرفتند.
پس از شهادت امام رضا علیهالسلام در سال ۲۰۳ هجری قمری، گروهی متشکل از حدود هشتاد تن از فقها و علمای بغداد و دیگر شهرها برای انجام مناسک حج عازم مکه شدند. آنان تصمیم گرفتند در مسیر خود، برای دیدار با امام جواد علیهالسلام به مدینه نیز سفر کنند.
وقتی به مدینه رسیدند، به خانه امام صادق علیهالسلام – که در آن زمان خالی از سکنه بود – وارد شدند و بر روی زیراندازی بزرگ نشستند. در این میان، عبدالله بن موسی، عموی امام جواد علیهالسلام، وارد شد و در صدر مجلس قرار گرفت. یکی از حاضران گفت: «این فرد از خاندان پیامبر خداست؛ هرکس سؤالی دارد از او بپرسد.»
جمعی از علما سؤالاتی مطرح کردند، اما پاسخهای عبدالله نادرست بود. این امر باعث حیرت و اندوه شیعیان شد و نگرانی در دل فقها انداخت. برخی از ایشان برخاستند و قصد خروج کردند، و با ناامیدی گفتند: «اگر ابو جعفر – امام جواد علیه السلام – توانایی پاسخگویی به مسائل ما را داشت، عبدالله در این مجلس حاضر نمیشد و این پاسخهای اشتباه را نمیداد!»
در همین هنگام، دری در صدر مجلس گشوده شد و غلامی به نام «موفّق» وارد شد و اعلام کرد: «ابوجعفر در راه است.» همه برخاستند، به استقبال امام رفتند و بر ایشان سلام کردند. امام وارد مجلس شد و نشست و سکوت مجلس را فرا گرفت.
پس از آن، علما سؤالات خود را با حضرت در میان گذاشتند و پاسخهایی عالمانه، دقیق و قانعکننده دریافت کردند. شادی در چهره حاضران نمایان شد، حضرت را دعا کردند و ستودند. سپس به ایشان عرض کردند: «عموی شما فتواهایی نادرست داد.» امام فرمود:
«عمو جان! فردای قیامت، ایستادن در پیشگاه خداوند بسیار دشوار است. آنگاه که از تو پرسیده شود: چرا با وجود کسی داناتر از خودت در میان امت، بدون علم و آگاهی به بندگان من فتوا دادی؟»[4]
- مأمون عباسی و استفاده از این تردیدها
مأمون عباسی، خلیفه وقت، که به خوبی از تأثیر امامت امام جواد علیه السلام در میان مردم آگاه بود نه تنها تلاشی برای از بین بردن این تردیدها نکرد، بلکه با بهره برداری سیاسی از سن کم امام علیه السلام، تلاش های فراوانی برای تضعیف جایگاه اجتماعی امام کرده است.
یکی از مهمترین نمونه های این تلاش های واهی مأمون، برگزاری جلسه مناظره علمی بین امام جواد علیه السلام و یحیی بن اکثم، قاضیالقضات وقت بود. مناظره ایی که نقش بسیار جدی در زدودن تردیدها و اثبات امامت آن حضرت در میان شیعیان داشت.
در این جلسه، یحیی بن اکثم مسئلهای فقهی درباره مُحرمی که حیوانی را شکار کرده، مطرح کرد با این هدف که کودک و ناتوان بودن امام را در برابر علما و دربار آشکار کند. اما پاسخ دقیق، عالمانه و چندلایهی امام جواد چنان او را شگفتزده کرد که نهتنها تردیدها را زدود، بلکه بر مقام علمی امام نیز مهر تأیید زد. حتی مأمون، که خود مروج این مناظرات بود، پس از مشاهده علم و فضل امام جواد علیه السلام به تواناییهای ایشان اعتراف کرد و این را موهبتی الهی دانست.
پس از این مناظره، خود یحیی بن اکثم زبان به تحسین گشود و اظهار داشت که علم این نوجوان، فراتر از قدرت فهم متعارف است.
این مناظرات و پیروزی امام جواد علیه السلام در آنها، علم لدنی و کمال عقلی ایشان را برای همگان اثبات کرد و نه تنها بسیاری از تردیدکنندگان را به امامت ایشان مطمئن ساخت بلکه اندیشمندان دربار عباسی را نیز به تحسین واداشت.
4 تمهیدات امام رضا علیهالسلام برای اثبات امامت فرزندشان
امام رضا علیهالسلام نیز با معرفی صریح و مکرر امام جواد علیهالسلام، به عنوان جانشین خود، راه هرگونه تردید را بر یاران خاص خود بستند. یکی از اصحاب به نام ابویحیای صنعانی میگوید: روزی در محضر امام رضا علیهالسلام بودم که فرزند خردسالش، ابوجعفر (امام جواد علیهالسلام)، را نزد ایشان آوردند. امام با نگاه محبتآمیز به فرزندش فرمود: «هذا المولود الذی لم یولد مولود اعظم برکة علی شیعتنا منه؛ این مولودی است که تاکنون برای شیعیان ما، کودکی با برکتتر از او به دنیا نیامده است.»[5].
همچنین دو تن از شیعیان به نامهای «ابن اسباط» و «عباد بن اسماعیل» نقل کرده اند: در محضر امام رضا علیهالسلام بودیم که ابوجعفر را نزد ایشان آوردند، عرض کردیم: « آیا این همان مولود پر خیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «بله، این همان مولودی است که در اسلام با برکتتر از او زاده نشده است».[6]
تولد امام جواد علیهالسلام در شرایطی صورت گرفت که خیر و برکت و امید و آرامش خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد، زیرا تا حدود چهل و هفت سالگی، امام رضا علیه السلام فرزندی نداشتند. این موضوع باعث نگرانی شیعیان شده بود چرا که طبق احادیث نبوی، امامان معصوم دوازده نفرند و نه نفر از آن ها از نسل امام حسین علیهالسلام هستند. در نتیجه، نداشتن فرزند از سوی امام رضا، هم اصل امامت ایشان و هم استمرار سلسله امامت را در نگاه برخی افراد زیر سؤال میبرد.
گروهی به نام واقفیه، که در امامت امام موسی کاظم علیهالسلام توقف کرده بودند، از همین مسئله بهرهبرداری کردند و با استناد به نبود فرزند، امامت امام رضا علیهالسلام را انکار میکردند.
یکی از سران این گروه به نام «ابن قیاما»، در نامهای با لحنی اعتراضآمیز به امام رضا علیهالسلام نوشت: «چگونه ممکن است تو امام باشی در حالی که فرزندی نداری؟!»
امام علیهالسلام در پاسخ او نوشتند: «و ما علمک انه لا یکون لی ولد؟ والله لا یمضی الأیام و اللیالی حتی یرزقنی ولدا ذکرا یفرق به بین الحق و الباطل؛ «از کجا دانستی که من فرزندی نخواهم داشت؟ سوگند به خدا، چند روزی بیشتر نمیگذرد که خداوند پسری به من عطا میکند؛ پسری که حق را از باطل جدا میکند»[7].
يكي از ياران امام رضا عليه السلام مي گويد: در خراسان در محضر امام رضا بوديم. يكي از حاضران به امام عرض كرد: «سرور من، اگر (خداي نخواسته) پيش آمدي رخ دهد، به چه كسي مراجعه كنيم؟ امام فرمود: به فرزندم ابو جعفر. در اين هنگام آن شخص سن حضرت جواد عليه السلام را كم شمرد، امام رضا عليه السلام فرمودند: خداوند عيسي بن مريم را در سني كمتر از سن ابو جعفر، رسول و پيامبر و صاحب شريعت تازه قرار داد.»[8]
این تأکیدها نهتنها مقدمهای بر پذیرش امامت حضرت جواد علیهالسلام بود، بلکه سنت تعیین جانشین را نیز با حالتی جدید (در سن کم) تثبیت کرد.
پاسداری از فرهنگ ناب اسلامی؛ تهدیدی برای خلافت
امام جواد علیهالسلام با تدابیر هوشمندانه و اقدامات هدفمند، راه علمی، فرهنگی و سیاسیای را که پدر بزرگوارشان، امام رضا علیهالسلام، آغاز کرده بود با جدیت ادامه داد و به سرانجام رساند. یکی از مهمترین این اقدامات، تثبیت و تقویت جایگاه علمی مکتب اهلبیت علیهمالسلام بود؛ بهگونهای که امام جواد علیهالسلام موفق شد مرجعیت علمی شیعه را در برابر سایر مکاتب فکری، بهویژه مدرسه خلافت، به رسمیت بشناساند و برتری علمی مدرسه امامت را بر همگان آشکار سازد. ایشان با پاسخگویی قاطع به شبهات، مناظرات علمی در دربار عباسی، و پرورش شاگردان برجسته، پایههای مکتب تشیع را بیش از پیش استوار ساختند و چهرهای علمی و عقلانی از آن به جامعه اسلامی عرضه کردند.
و بدین ترتیب، امام جواد علیه السلام با وجود سن کم، با نشر معارف ناب اهل بیت علیهمالسلام، تربیت شاگردان برجسته، پاسخ به مسائل نوپدید فقهی، و حمایت از مظلومان، در قلب مردم جای گرفت. همین نفوذ فرهنگی و دینی سبب شد تا خلفای عباسی از آینده ایشان در هراس باشند؛ و بدنبال راهی برای نابودی آثار وجودی آن حضرت باشند چرا که میدانستند استمرار این راه، پایههای ظلم و استبداد آنان را متزلزل خواهد ساخت. و سرانجام، آن حضرت را در اوج جوانی و در سن ۲۵ سالگی به شهادت رساندند.
نتیجه بحث
زندگی امام جواد علیهالسلام، جلوهای روشن از حکمت الهی در هدایت بشر است. امامتی در کودکی، ولی با قدرت علمی و معنوی خیرهکننده، که نشان داد معیار هدایت، نه سن و ظاهر، بلکه اتصال به علم الهی و عصمت است. درسی که امروز نیز میتوان از آن آموخت، آن است که حقیقت، خود را از طریق علم، تقوا و صبر اثبات میکند، نه با تبلیغات و قدرت ظاهری.
سید هاشم موسوی
[1] . سوره مریم، آیه 12
[2] . سوره مریم، آیه۳۰
[3] . مسعودی، ابو الحسن، اثبات الوصیة للامام علی بن ابیطالب(ع)، ص 220، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1423ق.
[4] . مجلسي، بحار الأنوار، الطبعةالثانية، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه.ق، ج 50، ص 98 – 100
[5] . اصول کافی، ج 1، ص 321 – بحارالانوار، ج 50، ص 35.
[6] . بحارالانوار، ج 50، ص 20.
[7] . کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 321.
[8] . كليني، اصول کافی، ج 1، ص 322 و 384