محلی برای عبـــادت و هدایت

English

Homeموضوعاتاسلامحافظ و تربیت دینی در روزگار ما: میراثی برای امروز و فردا

خیــرات و مبــرات

وجوهات شرعی (خمس، صدقه، کفاره، فطریه و فدیه)، خیریه و کمک به برنامه های مرکز اسلامی

آخرین پست ها

حافظ و تربیت دینی در روزگار ما: میراثی برای امروز و فردا

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

بیستم مهرماه برابر با دوازدهم اکتبر، روز بزرگداشت حافظ، شاعر بلندآوازه زبان فارسی است. این روز به پاس جایگاه والا و خدمات ادبی و فرهنگی این غزلسرای بزرگ ایرانی، به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران و با تصویب مجمع عمومی یونسکو در سال ۱۹۸۷ میلادی، هم‌زمان با ششصدمین سالگرد درگذشت او، به نام «روز حافظ» نامگذاری شد. به همین مناسبت، مقاله این هفته را به مرور بخشی از اندیشه‌ها و میراث ماندگار او اختصاص داده‌ایم تا نسل‌هایی که کمتر با حافظ آشنا هستند، بیش از پیش با این سرمایه فرهنگی ایران و جهان آشنا شوند.

خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی (زاده حدود سال ۷۲۷ هجری قمری / ۱۳۲۶ میلادی در شیراز – درگذشته ۷۹۲ هجری قمری / ۱۳۹۰ میلادی)، را بسیاری نه‌تنها بزرگ‌ترین غزلسرای زبان فارسی، بلکه چهره‌ای جهانی می‌دانند که شعرش فراتر از مرزها و زمان‌ها اثرگذار مانده است. او در شهر شیراز، در خانواده‌ای اهل دانش و ادب به دنیا آمد و از کودکی استعداد شگرفی در فراگیری علوم دینی و ادبی نشان داد. حافظ در مکتب‌خانه‌های شیراز به تحصیل قرآن، فقه، حدیث، تفسیر، فلسفه و علوم ادبی پرداخت و در جوانی تمام قرآن کریم را با دقت و ژرف‌نگری حفظ کرد. به همین سبب به «حافظ» ملقب شد. تسلط او بر معارف قرآنی و ذوق لطیف شاعرانه‌اش سبب گردید که آیات قرآن در تار و پود شعرهایش جلوه‌گر شود و غزل‌های او جلوه‌ای از فهم عرفانی و اخلاقی قرآن به شمار آید.

در خانه‌های ایرانی دیوان او همچون قرآن، جایگاهی ویژه دارد و بارها در طول تاریخ، اشعارش راهنما، تسلی‌بخش و الهام‌بخش نسل‌ها بوده است. اما فراتر از زیبایی ادبی، حافظ در حقیقت مربی روح و معلم اخلاق است؛ شاعری که نگاهش به زندگی، دین، اخلاق و جامعه می‌تواند همچنان راهگشا و سازنده باشد. در روزگار ما که تربیت دینی با چالش‌های گوناگونی روبه‌رو است، بازخوانی پیام‌های حافظ می‌تواند افق‌های تازه‌ای در برابر علما، مبلغان و اهل منبر بگشاید.

امیدبخشی دینی در نگاه حافظ

یکی از پیام‌های برجسته حافظ، دعوت به امید در دل تاریکی‌هاست. او در روزگاری که مردم با آشفتگی سیاسی، سختی‌های اقتصادی و بحران‌های اجتماعی روبه‌رو بودند بارها به زبان شعر یادآور شد که یأس و نومیدی جایگاهی در منطق ایمان ندارد.

هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش                   گفت ببخشند گنه، مِی بنوش

لطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویش                    مژدهٔ رحمت برساند سروش

لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست                نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش

در این غزل، حافظ با زبانی رمزی و لطیف، پیامی سرشار از امید به رحمت بی‌پایان خداوند به انسان می‌دهد. «هاتف میخانه» در واقع ندای باطنی یا الهام الهی است که به شاعر و در حقیقت به همه انسان‌ها یادآوری می‌کند که درگاه خدا، جای نومیدی نیست. حتی اگر انسان آلوده به خطا و کوتاهی باشد، لطف و رحمت الهی بسیار گسترده‌تر از آن است که با گناه محدود بنده سنجیده شود.

در این ابیات، دو نکته اساسی درباره رابطه بنده و پروردگار مطرح است:

  1. گشاده‌دستی خداوند در آمرزش: آمرزش الهی بر گناه پیشی دارد؛ آن‌گونه که حدیث قدسی می‌فرماید: «سبقت رحمتی غضبی؛ رحمت من بر خشم من پیشی گرفته است».
  2. قرار گرفتن امید در کنار حیا: حافظ تأکید می‌کند که لطف خدا بیشتر از جرم ماست؛ اما از سوی دیگر، راز این بزرگی و چگونگی آن را عقل محدود ما درنمی‌یابد و تنها راه درست، سکوت همراه با تسلیم و امیدواری است.

این برداشت، پیامی برای همه نسل‌ها بویژه جوانان امروزی دارد که با ناامیدی‌های گوناگون دست و پنجه نرم می‌کنند. حافظ در این شعر می آموزد که «امید به رحمت الهی» نه یک توهم، بلکه حقیقتی ریشه‌دار در ایمان و معرفت دینی است و انسان هرگز نباید در برابر خطاها و ضعف‌های خود مأیوس شود. همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: « قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ بگو ای بندگانم که زیاده بر خویشتن ستم روا داشته‌اید، از رحمت الهی نومید مباشید، چرا که خداوند همه گناهان را می‌بخشد، که او آمرزگار مهربان است‌». (سوره زمر، آیه۵۳)

حافظ با استفاده از نمادهایی مانند «باده» (عشق و معرفت الهی)، «میخانه» (پناهگاه رحمت) و «رند» (انسان صادق و بی‌ریا)، این امیدواری را در لایه‌های مختلف شعرش جا داده است. نگاه حافظ، نگاهی امیدوارکننده و زندگی‌بخش است که انسان را حتی در تاریک‌ترین لحظات، به سوی نور رحمت الهی راهنمایی می‌کند.

تربیت اخلاقی و پرهیز از ریا

یکی از موضوعات اصلی در دیوان حافظ، نقد ریاکاری و دین‌فروشی است. او با زبان طنز و کنایه، زاهدان ریایی را به تصویر می‌کشد که در ظاهر مدعی دین هستند، اما در باطن گرفتار غرور و فسادند.

ویژگی برجسته حافظ آن است که خودش را به‌خوبی شناخته و در پیِ تظاهر و خودنمایی نیست. همین آزادگی به او جرأت داده تا بی‌پروا به ناراستی‌ها و ریاکاری‌ها بتازد. حافظ دشمن هر کسی است که مردم را می‌فریبد، خواه واعظ و زاهد باشد یا تاجر و کاسب. سلاح او کلامی است پر از طنز و نکته‌سنجی، و اصطلاحات «می» و «می‌خواری» را به‌عنوان ابزاری برای افشای ریاکاران به کار می‌گیرد.

از نگاه او، ریاکار کسی است که چهره‌ای حق‌به‌جانب دارد اما در پسِ ظاهر دینداری، اسیر نفس و دنیاپرستی است. حافظ بارها هشدار می‌دهد که «زهد و ریا خرمن دین را می‌سوزاند» و حتی اگر خودش خرقه‌ای بر تن داشته باشد، آن را پرده‌ای بر عیوب نهان معرفی می‌کند.

خرقه پوشي من از غايت دينداري نيست       پرده‌ي بر سر صد عيب نهان مي‌پوشم

او با دینداران واقعی هیچ نزاعی ندارد؛ بلکه دفاع او دقیقاً از دین‌داری راستین است. مشکلش کسانی‌اند که دین را وسیله فریب و قدرت‌طلبی می‌کنند. حافظ در این مبارزه، از تعبیر می و رندی (که در ادبیات او به معنای رهایی از تظاهر و پاک‌دلی است) همچون شمشیری تیز بهره می‌گیرد تا هر جا که زاهد و صوفی و دیگران قرآن را ابزار فریب می‌سازند، پرده از چهره‌شان بردارد.

حافظ مي‌خور و رندي كن و خوش باش ولي         دام تزوير مكن چون دگران قرآن را

حافظ به‌روشنی در برابر سلطه‌طلبانی ایستاد که با تکیه بر ساده‌دلی مردم، نفوذ معنوی و دنیوی به دست می‌آوردند. او با ذهن نکته‌سنج و زبان رندانه، این نیرنگ‌ها را برملا می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که ظاهر اشعارش ساده و عرفانی می‌نمود، اما آگاهان و مردم هوشیار به‌خوبی می‌فهمیدند که هدف او افشای ریاکاران است. به همین دلیل، بسیاری از اشارات و کنایات حافظ در همه دوران‌ها قابل فهم و الهام‌بخش مانده است.

 این پیام، امروز نیز برای حوزه تبلیغ دینی بسیار آموزنده است. جامعه‌ای که در آن اخلاق و صداقت جایگزین شعار و ریا نشود، نمی‌تواند شاهد شکوفایی معنوی باشد.

نشاط و زیبایی در دینداری

یکی از رازهای ماندگاری و محبوبیت حافظ در دل نسل‌های گوناگون، نه در مفاهیم پیچیده، که در «زبان شاداب و نگاه زیبایی‌شناسانه» اوست. حافظ دین را در تضاد با نشاط و طراوت نمی‌بیند، بلکه آن را سرشار از سرور و مستی حقیقی معرفی می‌کند. برای او معنویت، بوی کهنگی و خمودگی نمی‌دهد، بلکه عطر «می» و «گل» و «نالهٔ سرنای» می‌دهد.

حافظ با ظرافتی بی‌نظیر، دینداری را از قالب یک “تکلیف سنگین” خارج کرده و به یک “تجربهٔ عاشقانه” تبدیل می‌کند:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو            یادم از کشتهٔ خویش آمد و هنگام درو

در این بیت، او جهان را مزرعه‌ای سبز و زیبا می‌بیند و قیامت را نه روز وحشت، بلکه زمان «درو» و به ثمر نشستن اعمال. این نگاه، زیبایی و پیوند عمیق با نظام هستی را جایگزین ترس محض می‌کند.

از نگاه حافظ، دینداری نه یک بار سنگین، بلکه یک تجربهٔ سرشار از نشاط و سبکبالی است.

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن         که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

این بیت، در واقع ترجیع‌بند همان آموزه‌ای است که پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) نیز بدان سفارش داشتند: «يَسِّروا وَلا تُعَسِّروا ، وَسَكِّنوا وَلا تُنَفِّروا؛ آسان بگيريد و سخت گيرى نكنيد و آرامش دهيد و بيزارى ايجاد نكنيد» (صحیح البخاری: 5/2269/5774). حافظ این سیرهٔ نبوی را در قالب شعر به زیباترین شکل به تصویر می‌کشد. در روزگاری که بسیاری، دین را با خشکی و سختگیری می‌سنجند، بهره‌گیری از زبان حافظ می‌تواند چهره‌ای تازه، جذاب و دلنشین از معنویت ارائه کند.

حافظ و هویت فرهنگی- دینی: پلی میان دل و دین

شعر حافظ پلی است میان هویت اسلامی و فرهنگ ایرانی. او با بهره‌گیری از مفاهیم قرآنی، عرفانی و اخلاقی، زبان شعر فارسی را به بستری برای انتقال پیام دین تبدیل کرده است.

او از «کوثر» و «تسنیم» می‌گوید، اما در کنار آن از «لاله» و «سرو» نیز سخن می‌راند؛ از «روز الست» یاد می‌کند و آن را با «شاهد» و «ساقی» درمی‌آمیزد و بدین ترتیب، مفاهیم متعالی را در قالب نمادهایی آشنا و دلپذیر برای مخاطب ایرانی بازمی‌آفریند.

امروز نیز مبلغان می‌توانند از اشعار حافظ برای پیوند زدن میان ریشه‌های فرهنگی ملت‌ها و آموزه‌های دینی بهره گیرند. این امر به‌ویژه در محیط‌های بین‌المللی، جایی که سخن از دین باید لطیف، غیرمستقیم و دلنشین عرضه شود، بسیار کارآمد است. حافظ همان زبانی را در اختیار ما می‌گذارد که مرزها را می‌شکند و با هر انسانی در هر کجای جهان، بر اساس فطرت مشترک انسانی سخن می‌گوید. وقتی حافظ می‌سراید:

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود           ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

دیگر سخن از جغرافیا یا قومیت خاصی نیست؛ سخن از آزادگی و رهایی است، ارزشی که هر قلب آزاده‌ای برای آن احترام قائل است. این است هنر حافظ: «تبلور مفاهیم جهان‌شمول دینی در آیینهٔ زیبایی‌شناسانهٔ فرهنگ ایرانی».

نتیجه‌

حافظ تنها یک شاعر کلاسیک نیست؛ او آموزگاری معنوی و الهام‌بخشی اخلاقی است که پیام‌هایش همچنان برای تربیت دینی روزگار ما زنده و کارآمد است.

  • او ما را به امید و اعتماد به رحمت الهی فرا می‌خواند.
  • ایمان را با محبت و عشق معنا می‌کند.
  • در برابر ریاکاری و ظاهرسازی هشدار می‌دهد.
  • از دینداریِ سرزنده و زیبا سخن می‌گوید.
  • و پیوندی میان فرهنگ و ایمان برقرار می‌سازد.

بنابراین، اگر علما و ائمه جمعه امروز در خطبه‌ها و تعلیمات خود از زبان حافظ بهره بگیرند، نه‌تنها بر دل‌ها خواهند نشست، بلکه آموزه‌های دینی را به صورتی لطیف، عمیق و الهام‌بخش به جامعه منتقل خواهند کرد. حافظ گنجینه‌ای است که بازخوانی او می‌تواند نسل جدید را با حقیقت دین آشتی دهد و راهی تازه برای تبلیغ مؤثر در دنیای پرچالش امروز بگشاید.

سید هاشم موسوی