بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
شمارهی حاضر مجله، به مناسبت ایام دههی فاطمیهی اول و گرامیداشت یاد و خاطرهی شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، به بازخوانی مظلومیتی اختصاص دارد که ثمرهی دفاع از ولایت، یعنی حقیقت ناب دین بود؛ مظلومیت دختر والامقام پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در پاسداری از حقانیت برادر و وصی رسول خدا.
آری، در گسترهی تاریخ اسلام، هیچ مظلومیتی به روشنی و عمق مظلومیت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیست؛ بانویی که با زبان منطق و سکوتی آگاهانه، حقیقت ولایت را تا ابد زنده نگاه داشت و با فریادی برخاسته از سکوت، وجدان خفتهی جهان را بیدار ساخت.
۱. آغاز دفاع از حقیقت ولایت
رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقطهی عطفی در تاریخ اسلام بود و جامعه اسلامی را در بحرانی عمیق فرو برد. گردهمایی گروهی از اصحاب پیامبر در سقیفه و تعیین خلیفه و جانشین برای رسول خدا بدون توجه به نصب الهی، آزمونی بزرگ برای امت بود؛ آزمونی میان وفاداری به حقیقت و گرایش به قدرت.
در چنین شرایطی، نخستین کسی که با بصیرتی الهی خطر انحراف را دریافت و درک کرد که حقیقتی بزرگ در حال قربانی شدن است، دختر پیامبر، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود.
او میدانست که امامت، ادامهی رسالت است، و اگر از مسیر الهی جدا شود، دین از درون تهی میگردد. از همینجا مبارزهی فکری و اعتقادی او آغاز شد؛ مبارزهای برای یادآوری این حقیقت که جانشینی پیامبر، نه به انتخاب مردم، بلکه به نصب الهی است.
او با صراحت فرمود: « أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ؛ به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنی خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند و از عترت و اهل بیت پیامبر (صلوات اللّه علیهم) پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمی کردند.» بحارالأنوار، ج 36، ص 352، ح 224
مبارزهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نه واکنشی احساسی و زودگذر، بلکه حرکتی آگاهانه، مستدل و الهی بود؛ دفاعی از حقیقت ولایت که تا امروز الهامبخش هر حرکت حقطلبانه در تاریخ اسلام است.
در الهامبخش بودن این قیام همین بس که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را «حُجّتِ خدا بر خویش» میخواند.
عالمان شیعه در تفسیر این تعبیر گفتهاند: مقصود آن است که روش مبارزه و دفاع حضرت زهرا (سلام الله علیها) در برابر تحریف و ظلم، الگوی حرکت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برپایی عدالت جهانی است. بر همین اساس میتوان گفت: فاطمه، آغاز راه بود و مهدی، پایان آن؛ دو جلوه از یک نور، و دو فصل از یک حقیقت.
۲. خطبه فدکیه، فریاد آگاهی بخش
در روزهایی که بسیاری از مردم در تردید و مصلحتجویی فرو رفته بودند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) با شجاعت به میدان آمد و در خطبه فدکیه، حقیقت را آشکار کرد.
او در خطبه ای که در برابر حاکمان و مهاجر و انصار ایراد کرد، از توحید آغاز نموده، نبوت را تبیین کرد، فلسفهی احکام را شرح داد و در نهایت، انحراف امت از مسیر ولایت را گوشزد کرد.
ایشان با بیانی مستدل و مستند به قرآن، نشان داد که مسئله فدک، نه یک موضوع اقتصادی و میراث شخصی، بلکه دفاع از حقیقت ولایت و آینده دین یعنی تداوم مسیر نبوت در قامت امامت است و هشدار داد که بریدن از ولایت، بریدن از ریشه ایمان است.
۳. هجوم به خانه ولایت
خطبه فدکیه، آغاز مبارزه فکری و اجتماعی وی برای بیداری امت بود و همین امر بهانه ای شد برای دریافت تهدیدهای فراوان از سوی حاکمان غاصب که نشان می داد هیچ ابائی از شکستن حرمت اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) و احیانا ریختن خون آنان ندارند.
چندی نگذشت که تهدیدها از سخن به عمل کشیده شد. حاکمان وقت به خانهی امیر المؤمنین علی (علیه السلام) هجوم آوردند تا از او بیعت بگیرند.
در این رویداد تلخ، فاطمه (سلام الله علیها) با تمام وجود در برابر در ایستاد و از حریم ولایت دفاع کرد. آن مقاومت، نه تنها ایستادگی در برابر ظلم، بلکه تجلی کامل غیرت ایمانی و عشق به حقیقت بود.
در این ایستادگی بود که جسم مطهرش بشدت آسیب دید، اما روحش قویتر از همیشه در تاریخ ماندگار شد.
۴. سکوتی رساتر از فریاد: استمرار مبارزه در قالب صبر
پس از آن بود که فاطمه (سلام الله علیها) لب به سکوت گشود؛ سکوتی که از هزاران فریاد گویاتر بود. او از سخنرانی و استدلال گذر کرد و مبارزه را با زبان صبر و کنارهگیری ادامه داد. سکوت فاطمی، نشانه ضعف نبود، بلکه مرحلهای جدید از اعتراض هدفمند و جهاد آگاهانه بود. او در روزگاری که زبانها در برابر باطل بسته شده بود، با همین سکوت، بلندترین پیام تاریخ را فریاد زد.
او به ما آموخت که گاهی، حقیقت را باید با سکوتی هدفمند فریاد زد؛ سکوتی که در دل خود روشنگری و هشدار دارد و هدف آن نه هیاهوی زمان بلکه بیدار سازی وجدان خفته تاریخ است.
نخستین جلوهی این سکوت را میتوان در کنارهگیری از صحنههای رسمی جامعه دید؛ آنگاه که از شرکت در نماز جماعت حاکمان خودداری کرد و حتی پاسخ سلام آنان را نداد. این رفتار، نه از روی خشم شخصی، بلکه بیانی روشن از اعتراض و افشای انحراف بود؛ پیامی خاموش اما کوبنده، که حقانیت علی (علیه السلام) و مظلومیت ولایت را به جهانیان نشان میداد.
آخرین و عمیقترین جلوهی این اعتراض نیز در وصیت پایانیاش جلوهگر شد: او اجازه نداد هیچیک از غاصبان حق ولایت در تشییع و نماز بر پیکر مطهرش شرکت کنند.
به یاران امینش سفارش کرد که او را شبانه به خاک بسپارند، تا تاریخ بداند زهرای پیامبر از دنیا رفت، در حالی که هنوز عدالت در مدینه غریب بود.
این سکوت، فریادی بود که قرنهاست در گوش تاریخ طنین دارد؛ فریادی بیصدا، اما ماندگارتر از هر سخن.
در دنیای امروز نیز، ما با چالشهایی مشابه روبهرو هستیم. گاهی صدای حقیقت در میان هیاهوی قدرت، گم میشود و دروغ، لباسی از منطق میپوشد.
در چنین زمانی، سیره فاطمه (سلام الله علیها) به ما میآموزد که ایستادگی در برابر تحریف، مهمتر از پیروزی ظاهری است. او به ما یاد داد که حق، ارزش خود را نه از تعداد طرفدارانش، بلکه از نیت الهی و صداقت در دفاع از آن می گیرد. و شهادت زهراء (سلام الله علیها) مهر تأییدی بود در صداقت وی در دفاع از حقیقت و ولایت، آنگونه امام کاظم (علیه السلام) در باره آن حضرت می فرماید: « كانت صادقةً شهيدةً، لا يُدانيها أحدٌ من النساء؛ او راستگو و شهید بود، و هیچ زنی به مقام او نرسید.» اصول کافی، ج 1، ص 34.
۵. پیام ماندگار
مبارزهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خانه آغاز شد، اما در مرز جغرافیا و زمان متوقف نشد. او با منطق، استدلال و فداکاری، الگویی از زن مؤمن، بصیر و مسئول در برابر حق به جهان معرفی کرد.
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) تنها یادآور سوگ نیست؛ یادآور مسئولیت است. او با همهی رنجها، نگذاشت حقیقت ولایت به فراموشی سپرده شود و در خلال عمر بسیار کوتاهش، الگویی از «آگاهی، ایستادگی و ایمان» به جا گذاشت؛ الگویی که تا ابد زنده است.
فاطمه (سلام الله علیها) را نمیتوان تنها در اشک و اندوه شناخت. اشک، آغاز فهم اوست، نه پایان آن. شناخت حقیقی فاطمه، در تداوم راه اوست؛ در دفاع از حق، در ایستادن بر اصول، و در حفظ ایمان در زمانهی غفلت.
فاطمه، فریاد خاموش تاریخ است؛ فریادی که نه از خشم، بلکه از حقیقت برمیخیزد؛ و هنوز، پس از قرنها، وجدان انسان را میلرزاند.
و سر انجام او نشان داد که هیچ چیزی ارزشمند تر از دفاع از ولایت نیست و بر سر همین پیمان جان مطهرش را در کف اخلاص نهاد و تقدیم حضرت حق کرد و تا ابد زنده ماند همانگونه که خداوند متعال نیز در قرآن کریمش به آن تصریح می کند: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَل أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.» سوره آل عمران، آیه 169.
سید هاشم موسوی

