بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در ماجرای کربلا و شهادت سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام)، یکی از شعارهای مشهور سپاه دشمن این بود که: «انا نقتلک بغضا لابیک![1] ما با تو به خاطر بغض و کینه ای که با پدرت علی داریم می جنگیم» این جمله کلید فهم مهمی درباره ساختار تاریخی دشمنی با اهلبیت است. این تعبیر نه یک شعار لحظهای در میدان جنگ، بلکه نشاندهنده لایه پنهان و ریشهایترین انگیزههای سیاسی و اعتقادی علیه خاندان پیامبر است. خلاصهای است از دشمنی عمیق گروهی از به ظاهر مسلمانان با حقیقت ناب اسلام است؛ حقیقتی که در وجود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اهلبیت (علیهمالسلام) تجسم یافته بود.
همین منطق در دشمنی با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نیز جریان داشت و بسیاری از رفتارهایی که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) داشته اند، اعم از هجوم به خانه، تهدید به قتل، آتشزدن درب، مجروح ساختن، غصب حق، و نهایتاً شهادت آن حضرت، همه اینها باید در چارچوب همان کینههای متراکم نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خاندان او تحلیل شود. بلکه این کینه و دشمنی در مورد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ، به دلیل جایگاه ویژهشان، شدیدتر و آشکارتر بود. دشمنیهایی که با شهادت مظلومانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) پایان نیافت، بلکه تا قرون بعد نیز ادامه یافت و امروزه نیز در قالب تردیدافکنی در دفاع از ولایت و شهادت ایشان و در نتیجه تحریف و دشمنی با فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) تکرار میشود.
این مقاله در پی آن است که ریشههای تاریخی، عقیدتی و سیاسی این دشمنیها را بررسی کرده و نشان دهد چگونه از «کینه نسبت به پیامبر» (صلی الله علیه و آله) آغاز شد، در «عداوت با حضرت زهرا» (سلاماللهعلیها) تجلی یافت، و در تاریخ اسلام همچنان ادامه یافت.
- دشمنی با اهلبیت(علیهمالسلام) ؛ از رحلت پیامبر آغاز نشد
برخی تصور میکنند دشمنی با اهلبیت (علیهمالسلام) از اختلافات سیاسی پس از رحلت پیامبر آغاز شد؛ اما مطالعه دقیق آیات قرآن و گزارشهای تاریخی نشان میدهد که ریشه این دشمنیها بسیار عمیقتر و قدیمیتر است.
منافقانی که در ظاهر مسلمان بودند، اما هرگز ایمان نیاوردند
قرآن کریم میفرماید: «وَ مِنَ النّاسِ مَن يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِاليَومِ الآخِرِ وَ ما هُم بِمُؤمِنين؛ و گروهی از مردم می گویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم، در حالی که آنان مؤمن نیستند.» (بقره: 8)
این گروه تنها ظاهر اسلام را پذیرفتند، نه حقیقت آن را. انگیزه آنان از پذیرش اسلام عبارت بود از:
- بیم از قدرت سریع پیامبر،
- فشار اجتماعی مسلمانان،
- و امید به بهره برداری سیاسی و حفظ خود.
رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای این افراد فرصت آشکار کردن کینهها بود و آنان بلافاصله بعد از آن احساس امنیت کرده و بغض های پنهانشان را آشکار نمودند.
شواهد تاریخی بر کینههای نهفته
در منابع معتبر اهلسنّت و شیعه، گزارشهایی از توطئهها و مخالفتهای پنهان با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دیده میشود، از جمله:
الف) ماجرای «قلم و دوات»
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در بستر بیماری بودند و جمعی از اصحاب گرد ایشان حضور داشتند. رسولخدا (صلی الله علیه و آله) قلم و دوات خواستند تا مسئلۀ مهمی را برای امت اسلامی بنویسند. ناگهان یکی از افراد حاضر در آن مجلس گفت: إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر (قَد غَلَبَ عَلیهِ الوَجَع)! حسبنا کتاب الله؛ رهایش کنید او هذیان می گوید، کتاب خدا ما را بس است و نیازی به این نوشته ها نیست.[2] این نخستین سرپیچی آشکار از فرمان پیامبر بود.
ب) ماجرای توطئه ترور پیامبر در عقبه
پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) بارها از توطئه برخی منافقین نسبت به قتل خویش، با مسلمانان سخن گفته است و این گفتار وی در منابع اسلامی بوفور یافت می شود. از جمله آنها می توان به تفسیر الکبیر فخر رازی اشاره کرد که در ذیل آیه 74 سوره توبه به ماجرای طرح ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هنگام بازگشت از جنگ تبوک اشاره دارد.[3]
ج) پیشبینیهای رسول خدا درباره ظلم به اهلبیت
در منابع اهلسنّت و شیعه آمده است که پیامبر بارها درباره آینده امتش هشدار داد، از جمله:
- « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ؛ من دو چيز گرانبها را در ميان شما مىگذارم،و تا زمانى كه به آنان تمسّك جوييد گمراه نشويد:كتاب خدا و عترت من،و آن دو از هم جدا نمىشوند،تا در حوض بر من وارد شوند . صحیح مسلم، ج ۴، حدیث ۲۴۰۸.
- « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ؛ فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را آزار رساند قطعا به من آزار رسانده و هر کس مرا آزار رساند خدا را آزرده است». مسند أحمد، ج 4، ص 323 و 328 .
- قال عبد الله بن العبّاس: لمّا حضرت رسول الله صلى الله عليه وآله الوفاة بكى حتّى بلّت دموعه لحيته، فقيل له: يا رسول الله، ما يبكيك؟ فقال صلى الله عليه وآله: أبكي لذرّيّتي وما تصنع بهم شرار أمّتي من بعدي، كأنّي بفاطمة بنتي وقد ظلمت بعدي وهي تنادي: يا أبتاه، فلا يعينها أحد من أمّتي، فسمعت ذلك فاطمة عليها السلام فبكت، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: لا تبكين يا بنيّة، فقالت عليها السلام: لست أبكي لما يصنع بي من بعدك، ولكنّي أبكي لفراقك يا رسول الله، فقال صلى الله عليه وآله لها: أبشري يا بنت محمّد بسرعة اللحاق بي، فإنّك أوّل من يلحق بي من أهل بيتي؛ عبدالله بن عباس روایت کرده است: وقتی لحظات رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرا رسید، آن حضرت گریست، چنانکه اشکهایش محاسن مبارکش را خیس کرد. به ایشان عرض شد: «ای رسول خدا، چه چیز شما را میگریاند؟» فرمود: «بر فرزندانم گریه میکنم و بر آنچه بدترین افراد امتم پس از من، بر آنان روا خواهند داشت. گویی اکنون میبینم دخترم فاطمه را که پس از من مورد ظلم قرار گرفته و پیوسته فریاد میزند: ای پدر!، ولی هیچکس از امتم به یاری او برنمیخیزد.» فاطمه (سلاماللهعلیها) این سخن را شنید و گریست. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به او فرمود: «دخترم، گریه نکن.» حضرت فاطمه (علیها السلام) عرض کرد: «من برای آنچه پس از شما بر من خواهند کرد گریه نمیکنم؛ بلکه گریهام برای فراق و دوری از شماست، ای رسول خدا.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به او فرمود: «ای دختر محمد، مژده باد بر تو که بهزودی به من میپیوندی؛ تو نخستین کسی از خاندان من هستی که به من ملحق خواهی شد.» بحار الأنوار: ج٤٣ ، ص١٥٦
اینها اشارههایی است به اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میدانست پس از او بر اهلبیتش ظلم خواهد رفت.
- چرا حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) هدف نخست عداوت قرار گرفت؟
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) یک شخصیت معمولی و تنها، دختر پیامبر نبود؛ بلکه از نظر تاریخی و سیاسی و دینی، مهمترین مانع بر سر راه تثبیت انحراف سیاسی پس از رحلت پیامبر به شمار میآمدند.
از نگاه مخالفانِ اهلبیت، ایشان:
- یادآور زنده پیامبر بود
چهره، رفتار، صدا و حتی راه رفتن او شبیه پیامبر بود. در سنن ترمذی در بخش مناقب فاطمه چنین آمده است: «کانت فاطمة أشبه الناس برسول اللّه؛ فاطمه شبیه ترین مردم به رسول خدا بود».
شخصیت حضرت زهرا، صدای او، نگاه او، و رفتار او، مردم را مستقیم به یاد پیامبر میانداخت. هرکس کینهای نسبت به پیامبر داشت، طبیعتاً کینه و دشمنی خود را در بغض نسبت به ایشان نشان میداد.
- مدافع اصلی ولایت بود
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) مهمترین صدای معترض به وضعیت سیاسی پس از رحلت پیامبر بود. سخنرانی فدکیه در مسجد، مطالبه گری شجاعانه، استدلال های قرآنی و اقدامات سیاسی ایشان در دفاع از امیرالمؤمنین، و مقاومت در برابر انحراف، برای برخی جریانها بسیار خطرناک بود.
از نگاه حاکمیت جدید:
- تا وقتی فاطمه زنده بود، هیچ چیز تمام نشده بود.
- تا وقتی دختر پیامبر علنا حکومت وقت را ظالم خطاب می کرد مشروعیت سیاسی آنان ناقص بود.
بنابراین فشار بر ایشان صرفاً کینه شخصی نبود؛ حرکتی آگاهانه و هدفمند برای خاموش کردن صدای حقیقت بود.
- نماد «ارث نبوی» بود
در ماجرای فدک، مسئله اصلی زمین نبود؛ بلکه این بود که آیا دختر پیامبر حق دارد علیه حکومت به پا خیزد؟ آیا حاکمیت جدید حاضر است حقوق پیامبر را بپذیرد؟ غصب فدک فقط یک هدف داشت: شکستن نفوذ اجتماعی سیاسی فاطمه.
- دشمنی پس از رحلت پیامبر: خشونت عریان و سریع
با آنکه خداوند به صراحت فرمود: « قُل لا أسألُكُم عَلَيهِ أجرًا إلّا المَوَدَّةَ فِي القُربى؛ ای پیامبر؛ بگو من در ازای رسالت و تبلیغ دین اسلام جز مودت به اهل بیتم، مزدی از شما نمی خواهم (شوری: 23)
اما شواهد تاریخی (از منابع فریقین) نشان میدهد که دشمنی با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به عنوان قطعی ترین عضو اهل بیت پیامبر، پس از رحلت پیامبر به سرعت و با خشونت آشکار شد و فاصله شهادت آن حضرت با رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها چند هفته بود، نه سالها.
این خود نشان میدهد که دشمنی با وی یک دشمنی سیاسی عقیدتی بود؛ کینه از قبل وجود داشت و رحلت پیامبر فرصتی برای اجرای آن فراهم کرد.
بخشی از شواهد این دشمنی ها را در موارد زیر می توان ملاحظه کرد:
- تهدید به آتش زدن خانه
در تاریخ طبری، الإمامة والسیاسة و شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید آمده است که گروهی به خانه حضرت حمله کردند و گفتند: « لتخرجن او لاحرقنها علی من فیها ، یا از خانه خارج می شوید خانه را با همه اهل آن آتش می زنیم» الامامة و السیاسة المعروف به تاریخ الخلفاء، ابن قتیبة (م. 276)، انتشارات شریف رضی، ج1، ص 30.
- فشار درب و جراحات جسمی بر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
گرچه مورخان اهلسنّت کمتر درباره جزئیات آن نوشتهاند، اما حتی آنان نیز اصل هجوم به خانه را انکار نکردهاند. منابع شیعه، از قرن اول هجری، شهادت حضرت را نتیجه همین هجوم و جراحات ناشی از آن دانستهاند.
- وصیت به دفن شبانه و مخفی نگه داشتن قبر
این قویترین سند مظلومیت است. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) وصیت کردند:
- «أوصيك أن لا يشهد أحد جنازتي من هؤلاء الذين ظلموني فإنّهم عدوّي وعدوّ رسول اللّه ، ولا تترك أن يصلّي عليّ أحد منهم ولا من أتباعهم ، وادفني في الليل إذا هدأت العيون ونامت الأبصار ؛ «علی جان؛ تو را وصیت میکنم که هیچیک از کسانی که بر من ستم کردند، بر جنازهام حاضر نشوند؛ زیرا آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند. اجازه نده هیچیک از آنان و هیچیک از پیروانشان بر من نماز گزارد. مرا در شب، آنگاه که چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب رفتهاند، به خاک بسپار.»
- «وادفني ليلا لا نهارا ، وسرّا لا جهارا ، وعفّ موضع قبري؛ مرا شبانه دفن کن، نه در روز؛ پنهانی دفن کن، نه آشکار. محل قبرم را پنهان دار.
اگر این ظلم اندک بود، چرا باید قبر دختر پیامبر تا قیامت پنهان بماند؟
- پیوند دشمنی با حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دشمنی با امام حسین(علیه السلام)
دشمنی با اهلبیت (علیهم السلام) یک پیوند تاریخی و روانی واحد دارد. همان دشمنیای که در سقیفه آغاز شد، در کربلا به اوج رسید. همان تفکری که از روی کینه و دشمنی با پیامبر اسلام، به حضرت زهرا آسیب زد و او را به شهادت رساند همان تفکر در روز عاشورا فریاد می زد که «نقاتلک بغضاً لأبیک، یعنی حسین، ما نیز با تو بخاطر دشمنی با پدرت می جنگیم.
در واقع:
- سقیفه، مرحله نخست از حذف اهلبیت (علیهم السلام) بود؛
- شهادت فاطمه (سلام الله علیها) مرحله دوم؛
- و عاشورا مرحله سوم؛
تاریخ یک خط واحد را نشان میدهد.
- استمرار دشمنی در تاریخ: از تحریف تا انکار
دشمنی با حضرت زهرا محدود به سالهای نخست اسلام نماند. بهمرور چهره خود را تغییر داد و در قالبهای جدیدی ظاهر شد.
مرحله اول: تحریف تاریخ
بسیاری از مورخان رسمی خلافت، کوشیدند واقعه هجوم به خانه فاطمه را کوچک جلوه دهند یا اساساً آن را حذف کنند زیرا هر قدرتی که از یک روایت تاریخی سود ببرد، برای حفظ آن میجنگد. اما علیرغم این تلاشها، آثار این ظلم در صدها منبع باقی ماند.
مرحله دوم: تردید در شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امروز برخی از افرادی که نمی خواهند انحراف در جامعه اسلامی در صدر اسلام را بپذیرند تلاش می کنند «شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را انکار کنند زیرا پذیرش شهادت حضرت زهرا یعنی پذیرش انحراف در جامعه اسلامی از همان نخست. همچنین اعتراف به شهادت فاطمه (علیها السلام) ، مشروعیت برخی جریانها را زیر سؤال میبرد. البته در دهههای اخیر، حتی محققان اهلسنّت نیز شهادت حضرت زهرا را محتملترین گزارش تاریخی دانستهاند.
هدف این جنگ نرم آن است که تأثیر سیاسی اعتقادی شخصیت فاطمه (سلام الله علیها) از بین برود.
سید هاشم موسوی
[1] . القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۸۰.
[2] . صحيح بخارى، کتاب المغازى، باب۸۴، ح۵. صحيح مسلم، کتاب الوصية، باب۶، ح۸. ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج12 ص21
[3] . التفسیر الکبیر (مفاتيح الغیب)، فخر رازی، محمد بن عمر, جلد 16, صفحه 103

